تروما و رابطه: چرا عشق با وجود میل به صمیمیت سخت میشود؟
عشق، سادهترین احساس انسانی به نظر میرسد، اما در عمل گاهی دشوارترین تجربهی روانی ماست. در بسیاری از موارد، مشکل از تروما و رابطه شروع میشود؛ یعنی همان زخمهای نامرئی گذشته که وقتی کسی به ما نزدیک میشود، در قالب اضطراب، سردی یا بیاعتمادی فعال میشوند. کارل یونگ این واکنشها را پاسخی محافظتی از ناخودآگاه میداند و توضیح میدهد که بسیاری از الگوهای تکراری روابط، ریشه در بخشهای پنهان روان دارند.
در این مقاله، با رویکرد تحلیلی یونگ و نگاه کاربردی خشایار نعماویزاده، توضیح میدهیم که تروما چگونه بر رابطه اثر میگذارد و چطور میتوان از الگوهای آسیبزا رها شد.
در ادامه این مطلب در وب سایت باتو 24 به بررسی الگوهای آسیبزا در عشق پرداختیم، پس تا آخر این مقاله همراه ما باشید.
زخمهای نامرئی: وقتی تروما وارد رابطه میشود
ترومای روانی فقط یک خاطره نیست؛ حالتی است که در بدن ثبت میشود. بدن با تپش قلب، انقباض عضلات یا یخزدگیهای ناگهانی حرف میزند. وقتی با لحن تند کسی مواجه میشویم و بیدلیل «خشک» میشویم، بدن در واقع به گذشته سفر کرده؛ به همان روزی که در کودکی با بیمهری، تنش یا سکوت سنگین روبهرو شده بودیم.
مثالها:
- زنی که در کودکی نادیده گرفته شده، در رابطههای بزرگسالی با کوچکترین بیتوجهی شریکش دچار واکنش شدید میشود.
- مردی که در فضایی پرانتقاد رشد کرده، در برابر هر جملهی انتقادی فوراً حالت دفاعی میگیرد.
در اغلب موارد، واکنشهای امروز ما ربطی به «لحظهٔ اکنون» ندارند؛ بلکه انعکاس زخمی قدیمی هستند. این همان جایی است که تروما و رابطه به هم گره میخورند.
سرنوشت یا تکرار؟ نقش عقدهها در انتخابهای ناخودآگاه
یونگ مفهوم «عقده» را معرفی کرد: خوشهای از احساسات و خاطرات که رفتار ما را بدون آگاهی هدایت میکنند.
به همین دلیل است که اغلب کسانی را انتخاب میکنیم که زخمهای ما را دوباره فعال میکنند.
نمونهها:
- زنی با پدر سرد، به مردان سرد جذب میشود تا ناخودآگاه «آن رابطه ناتمام» را کامل کند.
- مردی با مادر کنترلگر، در بزرگسالی شریک کنترلگر انتخاب میکند تا شاید این بار نتیجه را تغییر دهد.
یونگ میگوید:
«تا ناخودآگاه را آگاه نکنید، آن را سرنوشت مینامید.»
در واقع، افراد تروما دیده معمولاً وارد رابطههایی میشوند که درد قدیمی را تکرار میکند—نه از روی ضعف، بلکه از روی تلاش ناخودآگاه برای درمان.
آینهی روابط: وقتی سایه فعال میشود
روابط صمیمی آینهی روشن و تاریک ما هستند.
بخش تاریک یا انکارشدهٔ روان، یعنی «سایه» از نگاه یونگ، در نزدیکترین روابط فعال میشود.
نمونهها:
- فرد «بیشازحد مهربان» که سالها خشمش را سرکوب کرده، ناگهان در رابطه منفجر میشود.
- کسی که از تنهایی میترسد، وابستگی خود را پشت نقاب استقلال پنهان میکند.
در رابطهٔ صمیمی، این نقابها کنار میروند.
به همین دلیل است که در تروما و رابطه، اضطراب نزدیکی و واکنشهای غیرقابلپیشبینی دیده میشود. اینها صدای سایهاند، نه ضعف شخصیت.

مسیر بهبودی: حرکت از کنترل به آگاهی
آدمهای زخمی معمولاً رابطه را «کنترل» میکنند تا امن بمانند:
- منتظر پیام میمانند اما خودشان پیام نمیدهند.
- وقتی نزدیک میشوند، ناگهان فاصله میگیرند.
- احساسات خود را مدیریت میکنند تا مبادا آسیب ببینند.
اما کنترل، زرهی است که هم محافظت میکند و هم خفه.
بهبودی از تروما در رابطه زمانی آغاز میشود که:
- واکنشها را مشاهده کنیم
- منبع ترس را بشناسیم
- بدن را آرام کنیم
- با احساسات بمانیم بدون اینکه فرار کنیم
در این مرحله، بدن کمکم یاد میگیرد: «این بار، خطر نیست.»

فردیت و رابطهی آگاهانه
از نگاه یونگ، عشق واقعی میان دو فرد کامل اتفاق میافتد؛ نه دو فرد زخمی که دنبال پر کردن خلاهای هم هستند.
رابطهی آگاهانه یعنی:
- عشق میدان رشد است، نه ابزار ترمیم
- اختلاف، تهدید نیست؛ گفتوگوی ناخودآگاههاست
- فاصله، نشانهٔ سردی نیست؛ فضای تنفس رابطه است
وقتی فرد با نور و سایهٔ خودش آشتی کند، رابطه تبدیل به انتخاب میشود، نه جبران گذشته.
نتیجهگیری: بازگشت به خویشتن
مشکل ما در عشق «ناتوانی» نیست؛ «حافظهٔ زخم» است.
زخمهایی که زمانی برای بقا لازم بودند، امروز مانع صمیمیتاند.
بهبودی یعنی پیدا کردن امنیت درون؛ نه منتظر بودن برای اینکه دیگری ما را امن کند.
برای مطالعه بیشتر درباره نظریه یونگ، به بنیاد یونگ مراجعه کنید.